نمی توانی همه چیز راباهم داشته باشی...
کجا جایشان می دهی؟!
اما گنجایش مغزوقلب انتها ندارد,
خاطرات و عشقش را نگه دار باش.
نمی توانی همه چیز راباهم داشته باشی...
کجا جایشان می دهی؟!
اما گنجایش مغزوقلب انتها ندارد,
خاطرات و عشقش را نگه دار باش.
اگر دیدی سرابی وانمود کن سیرابی,
مگذار که سراب به دروغش افتخار کند...
ببخش جرم سادگی مرا همانطور که از سر سادگی بخشیدمت.
زندگی یعنی ناخواسته به دنیا آمدن,
مخفیانه گریستن,
دیوانه وار عشق ورزیدن,
عاقبت در حسرت آنچه دل می خواهد و منطق نمی پذیرد مردن...
حتما واسه توهم پیش امده, که پرازحرف باشی
ولی نه برای گفتن...
گاهی مجبوری بغضت رو با مقداری آه فروببری
و بگویی قسمت نبود...
آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی می کنیم,
آن زمان که دوستمان دارند لجبازی می کنیم,
وبعد برای آنچه از دست رفته آه می کشیم...
چقدر باید بگذرد؟
تامن در مرور خاتراتم
وقتی ازکنارتورد میشوم
تنم نلرزد
بغضم نگیرد....
دنبال کسی نیستم که وقتی میگم: میرم!
بگه نرو!
کسی رومیخوام که وقتی گفتم میرم بگه:
صبرکن,من هم باهات میام,تنهانرو
می گویند:خوش به حالت!
ازوقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاوردی...
نمی دانند بعضی دردها کمرخم می کنند نه ابرو...
دل درد گرفته ام آنقدر که فنجان های قهوه را سرکشیده ام اما...
تو ته هیچ کدام نبودی...
از بعضی آدم ها خاطره می ماند,
از بعضی های دیگر هیچ
خاطره ساختن لیاقت می خواهد.
من درد می کشم اما تو چشم هایت را ببند,
سخت است بدانم میبینی و بی خیالی
تویی که روزگاری برایم درمان بودی...
درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است,
دل من همین جا یخ می زند.
چه فاصله ی زیادی است از سرتو تادل من...
قدری صبور باش که این نیز بگذرد, این روزهای سرد و غم انگیز بگذرد,
آری بهار پشت زمین لانه کرده است, چیزی نمانده که پاییز نیز بگذرد,
گفتم کنار مردم نامرد زندگی؟ گفتی صبور باش که این نیز بگذرد...
لیلی به قصه ی خود بازگرد, اینجا مجنون با همه ی لیلی ها محرم است جز لیلی خودش!